[ تو درخشان ترین ستاره در آسمان قلب منی ] پارت ۴۴
ویو کوک : از حموم بیرون اومدم
ت حموم فکر خییلی چیزا رو کردمم .. اینکه کی ب مامان ا.ت بگم دخترشو میخاممم😆 .. اینکه اون کای روانی بیشور چطوری جرعت کرده دست ب ا.ت بزنه 🤬 .. و خییلی چیزای دیگه
شلوارم رو پوشیدم و میخاستم تیشرتم رو بپوشم که یهو یاد اون روز افتادم ک ا.ت میخاست سیکس پک هامو ببینه .. و با ب یاد این افتادن یه خنده ای سراغم اومد😄
پس تصمیم گرفتم تیشرتم رو نپوشمم
آروم صداش زدمم
کوک : ا.تتت
دیدم جواب نمیده
روش ب اون طرف بود و من نمیتونستم ببینمش
دوباره صداش زدم
کوک : ا.تت
بازم جواب نداد
رفتم کنارش دراز کشیدمم کع دیدم خوابش برده
موهاش رو صورتش ریخته بودن
کنارشون زدم
پیشونیش رو یه بوس نی نی کردمم و گفتم
کوک : دوستت دارم کوچولومم
و از پشت بغلش کردم و خوابیدم
ویو ا.ت :
خورشید بیرون اومدع بود ...
شرتا : دوس دارم. ببینمم کیا واقعا دوس دارن فیکو .. کامنت هم همینجورر
ت حموم فکر خییلی چیزا رو کردمم .. اینکه کی ب مامان ا.ت بگم دخترشو میخاممم😆 .. اینکه اون کای روانی بیشور چطوری جرعت کرده دست ب ا.ت بزنه 🤬 .. و خییلی چیزای دیگه
شلوارم رو پوشیدم و میخاستم تیشرتم رو بپوشم که یهو یاد اون روز افتادم ک ا.ت میخاست سیکس پک هامو ببینه .. و با ب یاد این افتادن یه خنده ای سراغم اومد😄
پس تصمیم گرفتم تیشرتم رو نپوشمم
آروم صداش زدمم
کوک : ا.تتت
دیدم جواب نمیده
روش ب اون طرف بود و من نمیتونستم ببینمش
دوباره صداش زدم
کوک : ا.تت
بازم جواب نداد
رفتم کنارش دراز کشیدمم کع دیدم خوابش برده
موهاش رو صورتش ریخته بودن
کنارشون زدم
پیشونیش رو یه بوس نی نی کردمم و گفتم
کوک : دوستت دارم کوچولومم
و از پشت بغلش کردم و خوابیدم
ویو ا.ت :
خورشید بیرون اومدع بود ...
شرتا : دوس دارم. ببینمم کیا واقعا دوس دارن فیکو .. کامنت هم همینجورر
۵.۵k
۱۴ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.